چرا بعضی از بیزینسها مثل بمب صدا میکنند، اما بعضی دیگر، یک گوشه، بی سر و صدا میمیرند؟ چرا یک برند سر زبانها میافتد ولی یک برند دیگر، اسمش هم تابهحال به گوش کسی نخورده است؟
در این مقاله می خوانید
Toggleدر این مقاله با ما همراه باشید تا برایتان توضیح دهیم، که چرا مردم حاضرند، برای برندی مثل اَپل، ساعتها در صف بایستند، اما کسی دیگر برای برند نوکیا، تره هم خرد نمی کند 🙂
دلیلش واضح است. چون اَپل، یک گاو بنفش بود!
قدم اول، گاو بنفش دیگر چه صیغهای است؟
شاید شما هم برایتان سوال باشد که اصلاً گاو چه ربطی به بازاریابی دارد؟ در ادامه به شما میگوییم…
اگر یک متخصص مارکتینگ باشید که حتماً اسم چهار P اصلی بازاریابی به گوشتان خورده است، اگر هم تازه با این مقوله آشنا شدید هم اشکالی ندارد. ما برای همین اینجا هستیم.
چهار P بازاریابی معمولاً آمیختهای از موارد زیر هستند:
- Product (محصول)
- Pricing (قیمت)
- Place (مکان توزیع)
- Promotion (ترویج)
برای مطالعه بیشتر در این مورد میتوانید مقاله «آمیخته بازاریابی» را مطالعه کنید.
قصه از آنجا شروع شد که سث گادین (Seth Godin)، نویسنده آمریکایی تصمیم گرفت که یک P جدید را به این مجموعه اضافه کند به اسم Purple Cow یا گاوِ بنفش و یک کتاب هم درباره آن بنویسد.
این گاو انقدر بهش توجه شده که در مقالۀ ما تصمیم گرفته کمی مدیتیشن کند 🙂 میپرسید چرا؟ خیلی ساده برایتان میگوییم داستان از چه قرار است:
ذهن انسان عاشق دیدن چیزهای جدید است. پس وقتی بعد از ماهها زندگی در شلوغی شهر به مسافرت میرود و در یک مزرعه چندین گاو میبیند، چشمهایش چهارتا میشود.
اما کمی که گذشت، به دیدن گاوها هم عادت میکند و دوباره به همان حالت پوکر فیس 😐 سابق برمیگردد.
حالا این وسط، اگر بین آن همه گاو، یک گاو بنفش وجود داشته باشد…خدا میداند که ملت چه بلاییهایی که سرش نمیآورند. گروه گروه از ماشین پیاده میشوند تا با این گاو بنفش عکس بگیرند. خسته هم نمیشوند…چون این گاو، یک ویژگی قابل توجه دارد، آن هم بنفش بودنش است.
قضیه مارکتینگ و تبلیغات هم همین است. در دنیای امروز، آنقدر محصول و ایده وجود دارد که هیچکدام دیگر به چشم ما نمیآیند. اما اگر محصول شما مثل آن گاو بنفش باشد چه؟ اگر مردم نتوانند درباره محصول شما حرف نزنند چه؟
ساده است! شهرۀ شهر میشوید.
کتاب گاو بنفش هم دقیقاً میخواهد همین موضوع را به شما یاد بدهد. البته مفهوم گاو بنفش هم ایدۀ جدیدی نیست. قبل از آن هم در دنیای کسبکار موضوع خاص بودن و چشمگیر بودن مطرح شده بود و به آن «گیمیک» (Gimmick) میگفتند. آقای سث گادین، فقط طور دیگری به آن پرداخت تا هضم آن برای عموم مردم سادهتر باشد.
قدم دوم؛ باید گاو بود، آن هم گاو بنفش
در دنیای امروز، هزاران هزار گزینه برای خرید وجود دارد، اما در عین ناباوری، مشتریها آنقدر وقت ندارند که تمام این گزینهها را بررسی کنند و از بین آنها یکی را انتخاب کنند.
پس باید، روشهای قدیمی مارکتینگ را در همان گذشته خاک کنید. چون دیگر به درد نمیخورند.